آیا تابحال به این موضوع فکر کردید که
در دوران تحصیل چیزی در مورد “پول” به ما یاد نمیدن؟ البته به جز رشتههای
تخصصی وابسته به اقتصاد مثل حسابداری و بازرگانی و…، که فکر نکنم دروس این
رشتهها هم کاربرد زیادی برای پاسخ به این سوال داشته باشه که «با پولم چه
کنم که بیشترین سود رو برام داشته باشه؟». این موضوع را میشه از اینجا
نتیجه گرفت که: وقتی پدرم از یکی از دوستاش که دکترای اقتصاد داره، پرسید
که با اندک سرمایهام چه کنم، بهتره؟ استاد گرامی جواب روشن و کاربردیای
نداشتند، که ارائه کنن.
خوب، من هم تا همین دیشب زیاد به این موضوع فکر
نکرده بودم. اما دیشب مقدمه کتاب «پدر پولدار ، پدر بیپول» نوشته رابرت
کیوساکی رو خوندم که در همین باره بود. نویسنده معتقد بود که یکی از دلایلی
که پولدارها، هر روز پولدارتر و بیپولها، بیپولتر میشن، و اقشار متوسط
در میان قرض و قولههاشون دست و پا میزنن، اینه که موضوع پول، فقط تو
خونهها مطرح میشه، نه توی مدرسه. اکثر ما، توسط والدینمون با پول آشنا
میشیم نه توسط معلمهامون. بنابراین یک پدر و مادر بیپول چه چیزی در این
خصوص میتونن به بچههاشون یاد بدن؟
یه نکتهای از این کتاب که خیلی
برای من جالب بود (شاید به این خاطر که شبیه زندگی خودمه) این بود که
کیوساکی میگه اکثر والدینهای طبقه متوسط به پائین به بچههاشون توصیه
میکنن «به مدرسه برو، خوب درس بخون، و به دنبال یه شغل مطمئن باش.» اکثر
بچههای این خانوادهها هم با نمرات بالا از مدارس فارغالتحصیل میشن، اما
برنامهریزیِ مالیِ شخصیشون خیلی فقیرانه است!
تو مراکز آموزشی،
هیچگونه آموزشی درخصوص پول به بچهها داده نمیشه. این مراکز عموماً بر روی
آموزشهای تحصیلی و مهارتهای تخصصی تکیه میکنن. به همین دلیل هم پزشکها،
حسابدارها، بانکدارها و مهندسهایی که با نمرات بالا از دانشگاهها
فارغالتحصیل میشن، هنوز در امور مالی و مهارتهای اقتصادی زندگیشون لنگ
میزنن. به واقع بخش عمده مشکلات ملی ما، به این دلیله که سیاستمداران بلند
مرتبه ما که دارای تحصیلات عالیه و مقامات رسمی دولتی هستن، نه تنها برای
تصمیمگیریهای مالی و اقتصادی، آموزش درستی ندیدند بلکه شاید اصولاً
هیچگونه آموزشی در این زمینه ندیده باشن!
خوب البته این موضوعیه که باید
خیلی بهش فکر کرد. تا اینجا که من این کتاب رو خوندم، متوجه شدم که آقای
کیوساکی در دوران کودکی دو پدر داشته. که بعدها یکیشون بیپول موند و
دیگری (که پدرخوندهاش بود) پولدار شد. هر کدوم از این پدرها قبل از اینکه
بیپول یا پولدار بشن، در رابطه با پول نظر خاصی داشتن که مقایسهشون
میتونه جالبه:
پدر بیپول: من نمیتونم از عهده مخارج بربیام.
پدر پولدار: چگونه میتونم از عهده مخارج بربیام؟
پدر بیپول: عشق به پول، ریشه همه شرارتهاست.
پدر پولدار: فقدان پول، ریشه همه شرارتهاست.
پدر بیپول: خوب درس بخون تا یه شرکت خوب برای کار پیدا کنی.
پدر پولدار: خوب درس بخون تا بتونی یه شرکت خوب درست کنی.
پدر بیپول: وقتی به پول رسیدی، محکم نگهش دار، مواظبش باش و ریسک نکن.
پدر پولدار: یاد بگیر چطور با پول ریسک کنی.
پدر بیپول: خونه ما بزرگترین داراییمونه.
پدر پولدار: خونه ما یه بدهیه. و اگه بزرگترین داراییتون خونهتون باشه، پس خدا به دادتون برسه.
پدر بیپول: من نمیتونم از عهده مخارج بربیام.
پدر پولدار: چگونه میتونم از عهده مخارج بربیام؟
پدر بیپول: پول موضوع مهمی نیست.
پدر پولدار: پول قدرته.
ظاهراً داشتن این عقاید نمیتونه زیاد در زندگی
تاثیرگذار باشه، ولی رابرت کیوساکی که این امکان داشت تا در جریان دو زندگی
مختلف قرار بگیره، با تمام وجود تاثیر عقاید افراد در مورد پول رو در
آیندهشون حس کرد. و معتقده که همین عقاید نه چندان مهم هستن که زندگی
آینده ما رو میسازن. کیوساکی بعدها تصمیم گرفته بود که گوشش رو بر روی
آموزشهای پدری که بعدها بیپول شد، ببنده و از پدر پولدارش در مورد پول
آموزش ببینه. و سالها بعد که خودش هم به جمع پولدارها پیوست، تصمیم گرفت
آموزشهایی رو که از پدرش دیده بود در کتابی منتشر کنه، که اون کتاب شد:
«پدر پولدار ، پدر بیپول» که مامک بهادرزاده به کمک انتشارات پیک آوین
زحمت ترجمهشو کشیدن. این کتاب برای من که جالب بود. شاید برای شما هم جالب
باشه.