محمد رضا میثمی

دانشجوی دوره کارشناسی پیوسته رشته کامپیوتر (گرایش نرم افزار) دانشگاه آزاد (واحد تهران شمال)

محمد رضا میثمی

دانشجوی دوره کارشناسی پیوسته رشته کامپیوتر (گرایش نرم افزار) دانشگاه آزاد (واحد تهران شمال)

خانواده خیامی

مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد می زنند و نا کام می مانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی با موفقیت همراه می شود و با آن به هدف می رسند. احمد بعد از مدّت ها ماشین شویی، کرایه دادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام( برادران خیامی در مشهد به این نتیجهرسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادر کوچک ترش محمود سپرد و در آستانة سی سالگی عازم تهران شد.

 

در آن زمان در تهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس می ساختند مانند اتوبوس شمس العماره، اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد می کردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق می ساختند و از قضا خوب هم می ساختند. نام بعضی از این اتوبوس ها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس را به شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در می آوردند و همچنین اتوبوس هایی بودند که به با دماغ و بی دماغ معروف بودند.

 

احمد شیفتة کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّا این کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایة بسیار زیاد نداشته باشد.

 

احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیل های مارک های مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که در تعمیر گاهش در مشهد روی اتومبیل های مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب می شود اولین کار یک تعمی کار آن است که قطعة معیوب را با یک قطعة سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی می فروشند، صاحبان اتومبیل ها و تعمیر کاران هم که می دانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بی مصرف در می آید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند، می خرند.

 

احمد که سرمایه اندکش اجازه نمی داد اتاق اتوبوس بسازد ویا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند تصمیم گرفت یک مغازه کوچک فروش قطعات ولوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازی کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت.

 

احمد خیامی بعدها دربارة آن تابلوی مطنطن و عنوان کمی عجیب آن گفت: به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیة نماینده های اتومبیل حاضر می شدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیل های کشور های مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همة اتومبیل ها را بفروشم. انتخاب عنوان " شرکت تضامنی برادران خیامی" به کارم اهمّیّت می داد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشنده ها نشان می دادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست  و آن ها می توانند برای وصول مطالبات خود از سایر دارایی های برادران خیامی هم اقدام کنند.

 

خوشبختانه فروشنده های قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازه های اطراف و اتاق های طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعد خریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهن بندی و تغییر دکوراسیون طبقی اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمان های دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند و ویزیتور و فروشنده استخدام کرد.

این فروشگاه بعدها به نام "پی.ال.پی" به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمد درآمدرش آن قدر زیاد بود که احمد می توانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.

 

 

منابع :

ویکی پدیا

بازار مدار

زندگینامه احمد و محمود خیامی

روزنامه دنیای اقتصاد (اموال مصادره شده 51 نفر بعد از انقلاب)



 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد