یک کارآفرین در یک حراجی، گاو صندوقی را که به او گفته شده
است، سالهای سال است در آن باز نشده است، میخرد. او به سراغ یک قفلساز میرود و
میگوید که صندوق را باز کند. قفل ساز به او میگوید که 40 دلار برایش آب میخورد.
پس از توافق شروع به کار میکند، ولی نمیتواند گاوصندوق را باز کند، از این رو به
کارآفرین خریدار میگوید که پولش را به دور ریخته است و این گاو صندوق بازشدنی
نیست...
کارآفرین به دنبال قفلساز دیگری میرود. این یکی قفلساز
نگاهی کامل به گاو صندوق میاندازد و سپس نام شرکت سازنده را یادداشت میکند و میرود
به سمت ماشینش و پس از مدتی با قلم و مته باز میگردد. یه جا را علامت میزند و
سپس شروع به متهکاری میکند، نهایتا در گاو صندوق باز میشود.گاو صندوق خالی است
و طبیعتا چیزی گیر کارآفرین نیامده است. او از قفلساز میپرسد که هزینه چقدر است
و قفلساز میگوید صد و بیست دلار. فریاد خریدار بلند میشود که چرا انقدر گران و
من ریز صورتحساب را میخواهم. قفلساز به ماشین خود بازگشته و بعد از مدتی با یک
تکه کاغذ کثیف بازمیگردد که روی آن نوشته شده است، هزینه متهکاری بیست دلار،
هزینه اینکه کجا باید سوراخ شود صد دلار.این داستان چندین نکته نهفته دارد. اول
اینکه حتما قرار نیست شخص کارآفرین به پول برسد. همان طور که این گاو صندوق خالی
بود، بیزنس شما هم میتواند به سودآوری نرسد و خیلی احمقانه است که فکر کنید کسی
میتواند گارانتی کند که شما موفق میشوید.دوم ارزش راهنماها و مشاوران خبره است.
اکثریت کارآفرینها میخواهند لقمه را از راه طولانیش به دور سر بپیچانند، چون
حاضر نیستند که هزینه پرداخت کنند ولی در گاوصندوق برایشان باز شود و مدتها برای
آنچه که در داخل گاوصندوق خالیست برنامهریزی میکنند و خیال میبافند!در دنیای
کارآفرینی امروز المان سرعت بخشی در اجرای اهداف بسیار بسیار مهم است چراکه به
راحتی میتوان ایده شما را کپی کرد و روی آن کار کرد.
منبع : وبلاگ کارآفرینی