محمد رضا میثمی

دانشجوی دوره کارشناسی پیوسته رشته کامپیوتر (گرایش نرم افزار) دانشگاه آزاد (واحد تهران شمال)

محمد رضا میثمی

دانشجوی دوره کارشناسی پیوسته رشته کامپیوتر (گرایش نرم افزار) دانشگاه آزاد (واحد تهران شمال)

مصاحبه با آقای هژبر : موسسه پوران پژوهش

رویاهای کودکی ام بیشتر در زمینه اشتغال بود که می خواستم شغلی داشته باشم که تقریباَ مرتبط با علوم باشد ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که یک بازاری موفق شوم، بسیارعلاقه داشتم که در رشته  مهندسی مکانیک تحصیل  کنم و هنوز هم این آرزو را تقریباً دارم که درآینده یک مهندس مکانیک  شوم. در زمینه علم و دانش همواره الگوی  من ابوعلی سینا بوده که سریال و فیلمی که مربوط به ایشان بود با علاقه دنبال می کردم  و درمسائل مذهبی حضرت علی برای من بهترین الگو محسوب می شد متأسفانه مادرم را در سن 4 سالگی از دست دادم و طبیعی است که درهر شرایطی هم باشم نمی توانم این فقدان را جبران کنم ولی ازلحاظ مالی مشکلی نداشتیم واز لحاظ مادی تأمین بودیم اما روحیه پدرم طوری بود که اعتقاد داشت بچه ها باید روی پای خودشان بایستند. بعد از گرفتن دیپلم در سال 68 به دانشگاه فردوسی  مشهد رفتم  و در همان ترم اول تصمیم گرفتم زندگی مستقلی داشته باشم وشروع به کسب در آمد کردم  و به دلیل روحیه ی استقلال طلبی که از کودکی در وجودم بود بیشتر دوست داشتم که رهبری و مسئولیت کارها را خودم بدست بگیرم.  در کودکی  در جمع های دوستانه که شرکت می کردم اگر در آن جمع احساس می کردم که پایین تر از دیگران قرار دارم  سعی می کردم که خودم را به حدی برسانم که از آنها پایین تر نباشم.


فکر می کنم وقتی که کاری را شروع می کنم،  جدیت و پشتکارفراوان دارم یعنی تلاش زیادی می کنم که کارها را به بهترین شکل انجام دهم. البته این مطلب به این معنا نیست که من هر کاری را که شروع کرده ام به اتمام رسانده باشم  اول اینکه اگر کارها را با وسواس زیاد انجام دهم از ادامه آن باز می مانم، دوّم این که در شرایط سخت دوست دارم کارهای زیادی را به عهده بگیرم  یعنی تمام زحمت و بار کار را به تنهایی به دوش کشم واین طبیعی است که انسان به تنهایی قادر به انجام همه ی کارها نیست. به همین دلیل است که کارهای ناتمام زیادی داشته ام.  کل شکستهایی هم در زندگی داشته ام ولی خیلی خوشحالم که عکس العمل من درمقابل شکستها همیشه عکس العمل خاص ومناسبی بوده وفقط از خدا می خواهم که بدهکار نباشم، چون تحمل بدهکاری را ندارم ولی اگر به صفرهم  برسم خیلی طبیعی  برخورد می کنم،  زیرا به سفارش حضرت علی بزرگترین سرمایه، عقل است اگر من همه دارایی خود را از دست بدهم باز هم خدا را شکر می کنم که می توانم از عقلم استفاده کنم و دوباره می توانم از نو شروع کنم .

کارمن ازآنجا شروع شد که حدوداً در سال 74 وارد یک مؤسسه آموزشی شدم که در بخش دبیرستان فعالیت می کرد و  من مسئولیت بخشی از آنجا را در اختیار گرفتم، در آن بخش بیشتر به کارهای پژوهشی  وآماری می پرداختند و بعد هم در بخش دیگری که در زمینه کنکور سراسری فعالیت می کرد وارد شدم درآنجا هم سه یا چهار ماه  بیشتر فعالیت  نکردم که این فکر به ذهنم رسید که کلاسهای کنکور فوق لیسانس را راه اندازی نمایم البته قبل از من در جهاد دانشگاهی و دانشگاه علامه طباطبایی تهران کلاسهای کنکوربرگذار می شد ولی این کلاسها  بصورت خصوصی،ودرمؤسسات، برگذارنمی شد. فکر تاسیس کلاس های خصوصی به ذهن من رسید،  شاید ظاهراَ این یک فکر معمولی باشد ولی  با توجه به اینکه تعداد دانشجویان معمولاً خیلی کمتراز دبیرستان بود و درسهایی که برای دانشجویان می بایست آموزش داده می شد  خیلی متنوع تر و بیشتر از درسهای دبیرستانی بود و دیگر اینکه برای دبیرستان می بایست یک دبیر استخدام کرد که تدریس کند اما برای دانشگاه باید یک استاد دانشگاه می بود،  این نیز کاری بسیاردشوار بود، این سه ویژگی نظریه کار کردن در این بخش را بصورت خصوصی، غیر ممکن  می ساخت  و شاید نکته جالب این بود که باوجود این مشکلات  باز این کار را انجام دادم، چون در آن زمان در دانشگاه آزاد در  رشته های مدیریت وحسابداری تدربس می کردم  و متوجه شدم که اغلب دانشجویان علوم انسانی در درس ریاضیات و آمار و زبان ضعیف هستند در نتیجه به این فکر افتادم که حد اقل بر روی این سه درس کار کنم . چون اولاَ تعداد دانشجویانی که دراین درس ضعیف هستند زیاد بود ثانیاََ چون که آمار وریاضی هم تدریس می کردم،با اساتید آشنایی و دسترسی داشتم و ازاین لحاظ در تدریس وپیدا کردن استاد مشکلی نداشتم. درس های مدیریت مالی و اقتصاد خرد و کلان درس های مورد تقاضا بودند که این امر باعث شد ایده را پخته تر و کلی تر کنیم و کلیه ی دروس مدیریت و حسابداری را تدریس کنیم.

دوستانی نیز در این کار به من کمک کردند. اساتید را از دانشگاه آزاد آوردیم و آنها به واسطه دوستی و با حق التدریس کم به من کمک کردند. منابع مالی را هم صاحب مؤسسه ای که در آن کار می کردم سرمایه را در اختیار ما گذاشت و قرار شد سود را با هم تقسیم کنیم که البته خیلی ناچیز بود و مشکل تبلیغات را هم با یکی دو تن از دوستان و برادرم و حتی خودم حل کردیم.

ما الان تقریباًحدود 6 سال است که دراین زمینه فعالیت می کنیم، حدود دو سال در مؤسسه ایران سنجش فعالیت کردم که با توجه به قراری که با رئیس مؤسسه گذاشته بودیم بنا بود این کار را در یکی از ساختمانهای آن مؤسسه که کمتر مورد استفاده آنها  قرار می گرفت شروع کنیم،  و در مورد سر مایه های دیگر مثل تبلیغات و سرمایه های حاشیه ای مثل آب، برق، تلفن و غیره هم مؤسسه ایران سنجشَ به ما کمک کرد به این امید که این کار رونق بگیرد و سود داشته باشد.  بعد از گذشت دو سال صاحب مؤسسه علاقه ای به ادامه کار نشان نداد در نتیجه تغییرمکان دادیم و مؤسسه ای را به نام پوران پژوهش ثبت کردیم. می توان گفت که از همان سال، به سود آوری رسیدیم . در سال اول تاًسیس، هزینه های زیادی را متحمل شدیم  و چیزی حدود 3 میلیون تومان به طریق مختلف قرض کردیم، پس از رونق گرفتن این کار، به جایی رسید که  مقدار پولی که قرض کرده بودیم را برگرداندیم چیزی حدود سه میلیون تومان هم برای ما سود داشت .

در این مدت  به دو مشکل برخورد کردیم که یکی از مشکل ها هنوز باقی است هنوز برقراراست ولی دیگری مرتفع شده است .درابتدا وقتی  که حدود دو سه میلیون سرمایه گذاری کردیم دائما در این فکر بودیم که اگر این سرمایه رااز دست بدهیم، ضربه سختی به ما می خورد به همین دلیل محتا طانه عمل می کردیم. یکی هم مجوز برگذاری کلاسهای کنکورکار شناسی ارشد بود که متأسفانه چون آموزش عالی مرجعی تا به حال نداشته که به برگزاری این کلاسها رسیدگی کند و برای ما مشکل ساز شده است.  مؤسساتی هم که تابه حال در این زمینه فعالیت کردند بدون مجوز، فعالیت کرده اند و هیچ مؤسسه ای در این زمینه مجوز آموزش عالی را ندارد و این بزرگترین مشکل ما محسوب می شود. ما حدود17-18 نیرو داریم که  از طریق این مؤسسه کسب روزی می کنند و14-15 استاد که با ما ارتباط دارند و خیلی وقتها دوستان ما اظهار داشته اند که در اینجا خیلی بیشتر از یک دانشگاه آزاد به اساتید رسیدگی می کنند و حق التدریس بیشتری به آنها پرداخت می شود. با این حال ما همیشه این خطر را پشت گوش خود حس می کنیم که وزارت علوم ممکن است خیلی ساده و بی مسئولیت و بی تعهد اعلام کند،  باید کار خودتان را تعطیل بکنید و این بزرگترین مشکل است که ما همیشه از آن نگران هستیم سال اول و دوم از لحاظ مالی مشکل نداشتیم چون تأمین مالی ما با مؤسسه ایران سنجش بود. ولی با لطف خدا تلاش ما هم به نتیجه رسید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد